فال حافظ روزانه چهار شنبه 25 تیر 1404 ، ویژه متولدین فروردین ، غزل حافظ شماره 482
اي دل به کوي عشق گذاري نمي کني ، اسباب جمع داري و کاري نمي کني چوگان حکم در کف و گويي نمي زني ، باز ظفر به دست و شکاري نمي کني اين خون که موج مي زند اندر جگر تو را ، در کار رنگ و بوي نگاري نمي کني مشکين از آن نشد دم خلقت که چون صبا ، بر خاک کوي دوست گذاري نمي کني ترسم کز اين چمن نبري آستين گل ، کز گلشنش تحمل خاري نمي کني در آستين جان تو صد نافه مدرج است ، وان را فداي طره ياري نمي کني ساغر لطيف و دلکش و مي افکني به خاک ، و انديشه از بلاي خماري نمي کني
حافظ برو که بندگي پادشاه وقت
،
گر جمله مي کنند تو باري نمي کني
تعبیر:
چرا مردد و دو دل هستی؟ کاری را که نیت کرده ای انجام بده تا موفق شوی. از مصائب و مشکلات، نگران و هراسان نشو. هیچ کاری بدون سعی و تلاش و بدون تحمل رنج و سختی به نتیجه نمی رسد. پس دل به دریا بزن و شروع به کار کن.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 25 تیر 1404 ، ویژه متولدین اردیبهشت ، غزل حافظ شماره 449
اي که مهجوري عشاق روا مي داري ، عاشقان را ز بر خويش جدا مي داري تشنه باديه را هم به زلالي درياب ، به اميدي که در اين ره به خدا مي داري دل ببردي و بحل کردمت اي جان ليکن ، به از اين دار نگاهش که مرا مي داري ساغر ما که حريفان دگر مي نوشند ، ما تحمل نکنيم ار تو روا مي داري اي مگس حضرت سيمرغ نه جولانگه توست ، عرض خود مي بري و زحمت ما مي داري تو به تقصير خود افتادي از اين در محروم ، از که مي نالي و فرياد چرا مي داري
حافظ از پادشهان پايه به خدمت طلبند
،
سعي نابرده چه اميد عطا مي داري
تعبیر:
کاری را که از حد توانایی تو خارج است انجام نده و قدرت و توانایی خود را بسنج. با ندانم کاری، خود را دچار رنج و زحمت نکن. باید سعی و تلاش کنی تا به هدف برسی. اشتباهات خود را با تعقل و اندیشه برطرف کن.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 25 تیر 1404 ، ویژه متولدین خرداد ، غزل حافظ شماره 65
خوشتر ز عيش و صحبت و باغ و بهار چيست ، ساقي کجاست گو سبب انتظار چيست هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار ، کس را وقوف نيست که انجام کار چيست پيوند عمر بسته به موييست هوش دار ، غمخوار خويش باش غم روزگار چيست معني آب زندگي و روضه ارم ، جز طرف جويبار و مي خوشگوار چيست مستور و مست هر دو چو از يک قبيله اند ، ما دل به عشوه که دهيم اختيار چيست راز درون پرده چه داند فلک خموش ، اي مدعي نزاع تو با پرده دار چيست سهو و خطاي بنده گرش اعتبار نيست ، معني عفو و رحمت آمرزگار چيست
زاهد شراب کوثر و حافظ پياله خواست
،
تا در ميانه خواسته کردگار چيست
تعبیر:
دم را غنیمت بدان و قانع باش. هیچکس نمیداند که عاقبت کار چیست. هرچه خدا بخواهد همان می شود. غم و اندوه برای دنیا کاری عبث و بیهوده است و بر سختی زندگی می افزاید.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 25 تیر 1404 ، ویژه متولدین تیر ، غزل حافظ شماره 7
صوفي بيا که آينه صافيست جام را ، تا بنگري صفاي مي لعل فام را راز درون پرده ز رندان مست پرس ، کاين حال نيست زاهد عالي مقام را عنقا شکار کس نشود دام بازچين ، کان جا هميشه باد به دست است دام را در بزم دور يک دو قدح درکش و برو ، يعني طمع مدار وصال دوام را اي دل شباب رفت و نچيدي گلي ز عيش ، پيرانه سر مکن هنري ننگ و نام را در عيش نقد کوش که چون آبخور نماند ، آدم بهشت روضه دارالسلام را ما را بر آستان تو بس حق خدمت است ، اي خواجه بازبين به ترحم غلام را
حافظ مريد جام مي است اي صبا برو
،
وز بنده بندگي برسان شيخ جام را
تعبیر:
از ریاکاران و این زندگی پر از رنگ و ریا خسته شده ای. فقط با صفای دل می توانی به لطف خداوند امیدوار باشی. مطمئن باش که خداوند یاور و دوستدار مخلصان است. در این زندگی دو روزه از حرص و ریا دوری کن.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 25 تیر 1404 ، ویژه متولدین مرداد ، غزل حافظ شماره 365
عمريست تا به راه غمت رو نهاده ايم ، روي و رياي خلق به يک سو نهاده ايم طاق و رواق مدرسه و قال و قيل علم ، در راه جام و ساقي مه رو نهاده ايم هم جان بدان دو نرگس جادو سپرده ايم ، هم دل بدان دو سنبل هندو نهاده ايم عمري گذشت تا به اميد اشارتي ، چشمي بدان دو گوشه ابرو نهاده ايم ما ملک عافيت نه به لشکر گرفته ايم ، ما تخت سلطنت نه به بازو نهاده ايم تا سحر چشم يار چه بازي کند که باز ، بنياد بر کرشمه جادو نهاده ايم بي زلف سرکشش سر سودايي از ملال ، همچون بنفشه بر سر زانو نهاده ايم در گوشه اميد چو نظارگان ماه ، چشم طلب بر آن خم ابرو نهاده ايم
گفتي که حافظا دل سرگشته ات کجاست
،
در حلقه هاي آن خم گيسو نهاده ايم
تعبیر:
با همه ی توان خود در راه مقصود تلاش و کوشش کن و اعتنایی به حرف دیگران نکن. آنچه که بدست آورده ای با سعی و تلاش خودت به دستت رسیده، پس مراقب باش تا آن را به آسانی از دست ندهی.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 25 تیر 1404 ، ویژه متولدین شهریور ، غزل حافظ شماره 297
زبان خامه ندارد سر بيان فراق ، وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق دريغ مدت عمرم که بر اميد وصال ، به سر رسيد و نيامد به سر زمان فراق سري که بر سر گردون به فخر مي سودم ، به راستان که نهادم بر آستان فراق چگونه باز کنم بال در هواي وصال ، که ريخت مرغ دلم پر در آشيان فراق کنون چه چاره که در بحر غم به گردابي ، فتاد زورق صبرم ز بادبان فراق بسي نماند که کشتي عمر غرقه شود ، ز موج شوق تو در بحر بي کران فراق اگر به دست من افتد فراق را بکشم ، که روز هجر سيه باد و خان و مان فراق رفيق خيل خياليم و همنشين شکيب ، قرين آتش هجران و هم قران فراق چگونه دعوي وصلت کنم به جان که شده ست ، تنم وکيل قضا و دلم ضمان فراق ز سوز شوق دلم شد کباب دور از يار ، مدام خون جگر مي خورم ز خوان فراق فلک چو ديد سرم را اسير چنبر عشق ، ببست گردن صبرم به ريسمان فراق
به پاي شوق گر اين ره به سر شدي حافظ
،
به دست هجر ندادي کسي عنان فراق
تعبیر:
با وجود تمام سختی ها و ناکامی ها، امید خود را از دست نده. اگر به هدف و مقصود خود ایمان داری، صبور و شکیبا باش. همه ی غم ها و ناکامی ها پایانی جز شادی و وصال ندارند. امید داشته باش.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 25 تیر 1404 ، ویژه متولدین مهر ، غزل حافظ شماره 442
به جان او که گرم دسترس به جان بودي ، کمينه پيشکش بندگانش آن بودي بگفتمي که بها چيست خاک پايش را ، اگر حيات گران مايه جاودان بودي به بندگي قدش سرو معترف گشتي ، گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودي به خواب نيز نمي بينمش چه جاي وصال ، چو اين نبود و نديديم باري آن بودي اگر دلم نشدي پايبند طره او ، کي اش قرار در اين تيره خاکدان بودي به رخ چو مهر فلک بي نظير آفاق است ، به دل دريغ که يک ذره مهربان بودي درآمدي ز درم کاشکي چو لمعه نور ، که بر دو ديده ما حکم او روان بودي
ز پرده ناله حافظ برون کي افتادي
،
اگر نه همدم مرغان صبح خوان بودي
تعبیر:
از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را داشته باش و چشم بصیرت داشته باش و سره را از ناسره تشخیص بده. همه ی عوامل برای اینکه به مقصود برسی فراهم است. شک و تردید را از خود دور کن و تصمیمی جدی بگیر.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 25 تیر 1404 ، ویژه متولدین آبان ، غزل حافظ شماره 305
به وقت گل شدم از توبه شراب خجل ، که کس مباد ز کردار ناصواب خجل صلاح ما همه دام ره است و من زين بحث ، نيم ز شاهد و ساقي به هيچ باب خجل بود که يار نرنجد ز ما به خلق کريم ، که از سوال ملوليم و از جواب خجل ز خون که رفت شب دوش از سراچه چشم ، شديم در نظر ره روان خواب خجل رواست نرگس مست ار فکند سر در پيش ، که شد ز شيوه آن چشم پرعتاب خجل تويي که خوبتري ز آفتاب و شکر خدا ، که نيستم ز تو در روي آفتاب خجل
حجاب ظلمت از آن بست آب خضر که گشت
،
ز شعر حافظ و آن طبع همچو آب خجل
تعبیر:
اعتماد به نفس داشته باش و شک و دو دلی را از خود دور کن. هر لحظه تصمیم عجولانه نگیر. با دوستان خیراندیش مشورت کن تا بتوانی بهتر تصمیم بگیری.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 25 تیر 1404 ، ویژه متولدین آذر ، غزل حافظ شماره 467
زان مي عشق کز او پخته شود هر خامي ، گر چه ماه رمضان است بياور جامي روزها رفت که دست من مسکين نگرفت ، زلف شمشادقدي ساعد سيم اندامي روزه هر چند که مهمان عزيز است اي دل ، صحبتش موهبتي دان و شدن انعامي مرغ زيرک به در خانقه اکنون نپرد ، که نهاده ست به هر مجلس وعظي دامي گله از زاهد بدخو نکنم رسم اين است ، که چو صبحي بدمد در پي اش افتد شامي يار من چون بخرامد به تماشاي چمن ، برسانش ز من اي پيک صبا پيغامي آن حريفي که شب و روز مي صاف کشد ، بود آيا که کند ياد ز دردآشامي
حافظا گر ندهد داد دلت آصف عهد
،
کام دشوار به دست آوري از خودکامي
تعبیر:
ایام سختی و مصیبت تمام خواهد شد. در هنگام بلا باید صابر و شکیبا باشی. به سخنان هر کسی گوش فرا نده زیرا ممکن است تو را از هدفی که داری مأیوس و منحرف کنند. از انسان های متظاهر و ریاکار دوری کن اما خودپسند و مغرور هم نباش. واقع بین و عاقل باش.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 25 تیر 1404 ، ویژه متولدین دی ، غزل حافظ شماره 417
عيشم مدام است از لعل دلخواه ، کارم به کام است الحمدلله اي بخت سرکش تنگش به بر کش ، گه جام زر کش گه لعل دلخواه ما را به رندي افسانه کردند ، پيران جاهل شيخان گمراه از دست زاهد کرديم توبه ، و از فعل عابد استغفرالله جانا چه گويم شرح فراقت ، چشمي و صد نم جاني و صد آه کافر مبيناد اين غم که ديده ست ، از قامتت سرو از عارضت ماه
شوق لبت برد از ياد حافظ
،
درس شبانه ورد سحرگاه
تعبیر:
زندگی بر وفق مراد تو می چرخد و به آرزوهای خود می رسی. در امر زندگی کاملاً موفق خواهی بود. از حسودان و ریاکاران دوری کن. نسبت به دیگران مغرور نباش تا نعمت و سعادت تو پایدار و مداوم باشد.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 25 تیر 1404 ، ویژه متولدین بهمن ، غزل حافظ شماره 89
يا رب سببي ساز که يارم به سلامت ، بازآيد و برهاندم از بند ملامت خاک ره آن يار سفرکرده بياريد ، تا چشم جهان بين کنمش جاي اقامت فرياد که از شش جهتم راه ببستند ، آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت امروز که در دست توام مرحمتي کن ، فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت اي آن که به تقرير و بيان دم زني از عشق ، ما با تو نداريم سخن خير و سلامت درويش مکن ناله ز شمشير احبا ، کاين طايفه از کشته ستانند غرامت در خرقه زن آتش که خم ابروي ساقي ، بر مي شکند گوشه محراب امامت حاشا که من از جور و جفاي تو بنالم ، بيداد لطيفان همه لطف است و کرامت
کوته نکند بحث سر زلف تو حافظ
،
پيوسته شد اين سلسله تا روز قيامت
تعبیر:
از گرفتاری هایی که به تو روی آورده نگران و مأیوس نباش. سعی کن تا خود را از چنگ گرفتاریها برهانی. با دست روی دست گذاشتن به هیچ جا نمی رسی.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 25 تیر 1404 ، ویژه متولدین اسفند ، غزل حافظ شماره 152
در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد ، عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد جلوه اي کرد رخت ديد ملک عشق نداشت ، عين آتش شد از اين غيرت و بر آدم زد عقل مي خواست کز آن شعله چراغ افروزد ، برق غيرت بدرخشيد و جهان برهم زد مدعي خواست که آيد به تماشاگه راز ، دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد ديگران قرعه قسمت همه بر عيش زدند ، دل غمديده ما بود که هم بر غم زد جان علوي هوس چاه زنخدان تو داشت ، دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد
حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت
،
که قلم بر سر اسباب دل خرم زد
تعبیر:
برای رسیدن به آرزوها و اهداف باید رنج و مصائب را تحمل کرد و هیچ چیز آسان و سهل بدست نمی آید. باید برای رسیدن به آن تلاش و کوشش کرد و هوشیار بود و فریب کاری حسودان و دشمنان را باید شناخت.